سیناسینا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

سینا جان به چشمان مهربانه تو مینویسم حکایت بی نهایت عشق را

جان منی از این عزیزتر نمی شود....

جشن روز اول مهد

1393/6/31 23:44
نویسنده : مامان عاشقت
692 بازدید
اشتراک گذاری

3 سال و 10 ماه گذشت و امروز پسر كوچولوي من وارد مهدکودک شد.

روزهاي زيباي شكفتنت شتابان مي گذرند و به لطف خداوند مهربان چشمان من نظاره گر توست كه هر روز

بزرگ و بزرگتر ميشوی و با عطر حضورت به ما حس خوب زندگي مي دهی..

جان مادر امروز افتتاحیه و جشن مهد کودکت بود و اونجا حسابی بهت خوش گذشت

البته بعضی از بچه ها زیاد گریه میکردن

اما عزیز دل مادر تو اصلا گریه نکردی و فقط به اونا نگاه میکردی و تعجب میکردیآرام

اینم عکس سینا و یسنا خانم

اینم لباس فورمت عروسک مامان

سینای من...

هر چه دورتر می شوی ،
من ؛
عاشق تر می شوم !!!
و هر چه نزدیک تر می آیی ،
بی تاب تر می شوم !!!
گویی ، عاشق که باشی
دور یا نزدیک ،
فرقی ندارد ...
حتی اندک یادِ تو هم ،
کافیست
برای بی تاب بودن

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

عمه ریحانه
2 مهر 93 1:04
الهی عمه دورت بگرده .خوشکلم پا گذاشتنت به مهدکودک مبارکالهی دورت بگردم که مثل همیشه خوش تیپ هستی و تو دل برونفسم لباس فرمت هم خیلی قشنگه البته چون رو تن تو هست.ماشااله ماشااله چشم نخوری ایشااله خیلی خیلی مردی آفرین که گریه نکردی آخه خوشتل عمه اجتماعی هست
پرهام
2 مهر 93 1:06
پسل دایی ما چاکلتیمخوسبحالتکیف باب اسفنجیت خیلی خوستله
ابجی سجا
2 مهر 93 15:38
دوست داشتن زبان ٬ زمان ٬ راه ٬ دلیل و نشانه نمی خواهد دوست داشتن دل می خواهد و یک من و تو
maryam
3 مهر 93 13:23
سلام میشه ب ویدیو ابجیم تو مسابقه اپارات شرکت کرده رای بدین کدویدیووش اینه #11607307*780* ممنون
بابا و مامان
8 مهر 93 9:25
الاهی مبارکت باشه عزیز دلم ایشالاه عکسهای فارغ التحصیلیت از دانشگاه
مامان ایلین
29 مهر 93 0:58
عزیزم مبارک باشه به امید و یاری خدا