پسرم چهارساله شد
هديه ات تمامي ستاره هاي آسمان
تمامي گلهاي روي زمين ،
آواز هر چه پرنده خوش صداست ،
تمامي قلبم ،
همه زواياي روحم و سراپاي جان و تنم ...
كاش كه بپذيري عشقم را ، قلبم را و روحم را .
در لحظه موعود نزديك گوش قشنگت زمزمه كنم که ...
دردانه ام
تولدت مبارك
پسرم؛سینا...
و امروز یعنی 15 آبان 93 روز تولد توست ....
اینک آمده ام اینجا تا برایت بنویسم که :
چهار سال است که خورشید خانه ما از پس نگاه تو طلوع کرده و شبها ماه با بستن چشمهای تو ٬ چشمهایش را بسته....
چهار سال است که من به یک منِ دیگر بدل شده ام و تغییراتم آنقدر شگرف است که تصورش هم ممکن نیست..
چهار سال است که تو روی زمین نفس می کشی و دو تا فرشته روی شانه هایت به یمن حضور تو به زمین آمده اند...
چهار سال است که من احساس می کنم زندگی زیباتر و شیرین تر از قبل است و البته سخت تر...
چهار سال است که تو هستی و این قشنگترین چیزی است که خدا به ما هدیه داده...
چهار سال است که در هوای تو نفس میکشیم نازنینم...
چهار سال است که هر روز خدا را شکر میکنیم برای با تو بودن...
چهار سال است که از ته دل میخندیم....
چهار سال است که به زندگی ما رنگ داده ای جان ِ شیرینم...
چهار سال است که زندگی ما تکراری نیست و هر روز با کارهایی که تو میکنی یک روز تازه را تجربه میکنیم....
انشاالله جشن تولدت باشه واسه چند روز
دیگه