سیناسینا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

سینا جان به چشمان مهربانه تو مینویسم حکایت بی نهایت عشق را

جان منی از این عزیزتر نمی شود....

افتادن اولین دندون شیری

1395/11/6 17:48
نویسنده : مامان عاشقت
145 بازدید
اشتراک گذاری

همه چی با یه سرماخوردگی ساده شروع شد..سینا رو بیدار کردم تا آماده شه و با بابا بره مدرسه ولی با بی حالی گفت که گلوش درد می کنه. دستم و رو پیشونیش گذاشتم و فهمیدم که خیلی تب داره...سریع بردیمش پیش دکتر و  دارو بهش دادیم ولی هر ساعت حالش بدتر و بدتر می شد. شب تب شدیدی کرد و برای اولین بار دیدم که هذیان میگه!!! تا صبح دو تایی بیدار موندیم و هر کاری کردیم تا تبش پایین بیاد ... هر وقت سینا مریض میشه من بدترین لحظه های عمرم و تجربه می کنم... پر از دلهره... پر از اندوه... با چشمهایی پر از اشک و دلی بی تاب...

متاسفانه سینا من به بیماری ویروسی خطرناکی مبتلا شده بود و خدای مهربون کمک کرد که اتفاق بدی براش نیفته... چندین و چند بار پیش دکتر بردیمش. حالش خیلی بد بود. گلوش متورم بود ...پوست بدنش قرمز و ملتهب شده بود و خارش شدیدی داشت ... فکر نمی کنم خاطرات تلخ این چند وقت و فراموش کنم. دکتر باقری بهمون گفتن که ویروس این بیماری بعد از 3 ماه به طور  کامل از بدن سینا بیرون میره... و این ویروس باعث شد که یکی از دندونای شیری پسرم هم بریزه!

خداجونم ، نمی دونم چطور ازت تشکر کنم... می دونی که چقدر دوست دارم و ممنونم از اینکه سینای من و حفظ کردی... خدا جون بچه های مریض و زودتر شفا بده... نذار دل مادراشون بلرزه و چشماشون پر از اشک باشه...ممنونم ازت!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)