سیناسینا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

سینا جان به چشمان مهربانه تو مینویسم حکایت بی نهایت عشق را

جان منی از این عزیزتر نمی شود....

اولین قرار دوستانه

1401/4/8 19:30
نویسنده : مامان عاشقت
75 بازدید
اشتراک گذاری

امروز برای بار اول با دوستات قرار گذاشتی و با هم به گیم کلاپ رفتید 🥰

پسرم روز به روز بزرگتر میشی و مستقل تر این روزها  خرید خونه رو خودت انجام میدی حتی اگر بگیم خسته میشی و سنگینه ناراحت میشی 🤭

کلاساتو خودت میری و نیازی نیست من یا باباامیر باهات باشیم 

با اسنپ میری و برمیگردی 😍

هر کار واجبی که من و بابایی داشته باشیم بیرون از خونه سامان و پبشت میذاریم تو هم با جون و دل ازش مواظبت میکنی💗

برام حیاط میشوری، ظرف ها رو کمکم میشوری 

و تمام کارهات با چند مدت پیش خیلی فرق کرده🏵💖🥀🌹

پسرم! این روزها لبریز از عشق و محبت هستم. تو با تمام وجود چیزی را طلب می‌کنی و من از ترس آسیب رسیدن به تو آن را پنهان می‌کنم...

ساعت 7 است. هنوز برنگشتی. برخلاف بسیاری از مادران دلم شور نمی‌زند. فقط دلم برایت تنگ شده است. به یاد همه سال‌های گذشته افتاده‌ام. همیشه به خودم می‌بالیدم از داشتن همچون تو پسری که نعمت خداوند بودی و هستی. هدیه‌ای که نتوانستم آن‌گونه که باید و شاید، بابت آن شکرگزاری کنم.

این آخری‌ها چقدر ندانسته بودم که تو پسر کوچولوی من نیستی. وقتی دستم را توی موهایت می‌کشیدم و تو دستم را عقب می‌زدی و می‌گفتی:«این کارهای بچگانه چیست؟ من دیگر بزرگ شده‌ام»، فهمیده بودم که باید به گونه‌ای دیگر رابطه‌مان را تعریف کنیم. اما هنوز باورم نشده بود که تو آن پسری نیستی که بتوانم دلبندک و نباتم صدایت کنم. محکم بغلت کنم و تا دقایقی رهایت نکنم.

حالا هم که نیستی و من باید بدون جگرگوشه‌ام چای دم کنم؛ پدرت به من می‌خندد و می‌گوید که تو برای خودت مردی شده‌ای. می‌گویم:«آخ، بچه‌ام!» و قلبم تندتند می‌زند. کاش می‌دانستی وقتی به تو می‌گویم:«بچه‌ام!» و صدایم می‌لرزد؛ این صدا از اعماق قلبم آمده و تک‌تک سلول‌هایم زبانم را همراهی می‌کنند. کاش اینجا بودی.

مادر به فدایت. دیروز از بیرون آمدی و گفتی رفتی کتابخانه و دوتا کتاب گرفتی ،یادم اومد به روزی  در دامانم می‌نشستی و برایت کتاب می‌خواندم. حالا که نیستی، و می‌خواهم بیایی تا هزار دلتنگی‌ام با حضورت از بین برود و بگویم:«باشد، تو پیروز! تو دیگر برای خودت مرد شدی، قبول». اما وقتی نیستی دلم بی‌وقفه بهانه حضورت را می‌گیرد. همچون باغبان در انتظار رسیدن میوه‌ها؛ منتظرت هستم.

و همیشه برای من همان سینای کوچولوی شیطون هستی😘😘😘😘😘😘😘

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)