تنگه تیزآب
سینا جان امروز از طرف کلاس مشاعره رفتیم اردو 🥰
بگو کجا؟ 😍
تنگه تیزآب 😍 سپیدان
مامان جون فاطمه هم باهامون بودن و حسابی خوش گذروندیم 🥰
خیلی خیلی جای باصفایی بود و کلی آب بازی کردیم 💝
عصرهای مرداد را
باید کنار شما نفس کشید
چه در کافههای شهر
چه در حیاط خانه، چه در کنار درختان سرسبز و صدای پرندگان سرمست...
عصرهای مرداد را
باید کنار شما نفس کشید
بیخیال تمام دردسرها و مشکلات
بیخیال تمام غمهای گاه و بیگاه
باید کنار شما بود و ثانیهها را گره زد به تمام اتفاقات پر از خوشی و خوشعطر دنیا...
عصرهای مرداد را
باید کنار شما نفس کشید
و غرق شد در امواج مهربان نگاهتان
و مست شد از شیرینی لبخندهایتان...
اصلا!ع
مرداد که میآید؛
باید گرمتر عاشق شما بود
بیشتر عاشق شما بود..
تابستان مبارک.🍉
حسابی با دوستت کیف کردین💃💃
تابستان، به آغوش مادرانه میماند،
گرم است و پناه دهنده،
سبز است و امیدبخش،
ژرف است و لطیف...
تابستان آرام است،
انگار پسرکی بازیچه هایش را در گرمای یک بعد از ظهر داغ،
زیر سایهی درخت نارون نشانده،
و مادرش را به بازی ساده وکودکانهاش دعوت کرده.
همینقدر ساده،
همینقدر آرام،
همینقدر صمیمی،
همینقدر خوب...
یه روز عالی و فراموش نشدنی😍🌹
ممنونم از خانم برهانیان عزیز بابت روز خوب و شادی که برامون ترتیب دادن😍😍😍😍
اینم موقع برگشت که از خستگی اصلا نا نداشتی
😀😀😀😀
😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍