این که هستی خوبه......
پسرم
این که هستی و ما رو از تنهایی بیرون اوردی خیلی خوبه
این که من و با با امیر رو با حرف ها و
شیرین زبونی هات شگفت زده میکنی خیلی عالیه
این که با صدای بلند میگی مامان به حرفم گوش بده
درست زمانی که من و بابا داریم با
هم صحبت میکنیم خیلی خوبه
میفهمم که دیگه بزرگ شدی و توجه کامل می خواهی
این که وقتی خانه رو تمیز میکنم و تو با یک دستمال
و شیشه پاک کن کمک میکنی
و با اون دستان کوچولو میز و........ پاک میکنی
و جای دستهای زیبایت همه جا مثل اثری
هنری باقی می مونه ذوق مرگم میکنه
و دوست دارم جای انگشتانت بماند برای همیشه
این که وقتی غذا ی مورد علاقه شما رو درست میکنم
با اون صدای نازک و خواستنی به
من میگی ما مان خیلی خوشمزه اس دستت درد نکنه
از ته دل خوشحالم میکنه و دلگرم
تو یک معجزه ای پسرم
تمام هستی منی
وقتی محکم بغلم میکنی
و پاهتو دور کمرم و دستهاتو دور گردنم حلقه میکنی
وبا تمام وجود بوسه ای گرم بر گونه ام می نهی
و با شیرینی کلامت و با تمام احساس میگویی:
مامان خیلی دوستت دارم تو عشق منی
دوست دارم در نگاه مهربانت ذوب بشم
وقتی با اون زبون شیرینت منو مامان گلی،مامان خوشتلی
صدا میزنی دلم میخواد هزار بار در دقیقه صدام کنی
دیگه هیچی از خدا نمی خوام
و خدا وند مهربان نعمتش رو بر من تمام کرد.
چطور تاب بیاورم ودر اغوشت نگیرم
و غرق بو سه ات نکنم؟
چطور وقتی تب میکنی ماتم نگیرم؟
چطور وقتی ساعتی از من دور میشوی دلتنگت نشوم؟
برای داشتنت خدا را شاکرم............