کچل کردن سینا
پسرم ، همنفسم
من و بابایی امشب تصمیم گرفتیم که گل پسرمون رو کچل کنیم
اخه عزیز دلم تو بسیار گرمایی هستی و وقتی که هوا گرم میشه حسابی اذیت میشی
و این شد نتیجه ی تصمیم من وبابایی
سینا قبل از کچلی
سینا بعد از کچلی
الهی مامانی دورت بگرده که همه جوره خوشگلی و تو دل برو
و اینکه این روزها مدام در وان حمام مشغول آب بازی هستی و از این کار هیچ وقت خسته نمیشی
الهی که قربون مرد کوچولوم برم
سینای من انقدر باباجونشو دوست داره که هر وقت تشریف میارن خونمون یه سفره ی جدا گانه واسه ی خودش و بابا جونش پهن میکنه.
این مدلی
و این که این روزها یاد گرفتی و تند تند میگی
دوغ گازدار گاز دوغ دار
خیلی خیلی خوشمزه میگی انقدر که آدم دلش برات ضعف میره
مخصوصا دل عمه ریحانه ی مهربونت
عشق چیز عجیبی نیست
حسی است مثل موقع هایی که صدایم میکنی : مادر
من میگویم : جان مادر
و به همین مقدسیست
عاشقی را کم کم خودم یادت می دهم
لابه لای حروف الفبا و اعداد
خودم عادتت می دهم به گفتن دوستت دارم
گل خریدن
قدم زدن
و غافل گیر کردن
پسرم
بزرگ شدن ، جدیست مثل همین بازیهای بچگی ات....
تمام عشقم در تو خلاصه میشود .........
تا ابد دوستت دارم
تو جان منی
جان مادر