سیناسینا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

سینا جان به چشمان مهربانه تو مینویسم حکایت بی نهایت عشق را

جان منی از این عزیزتر نمی شود....

شش پیر

از اونجایی که تنگ تیزآب خیلی خیلی خوش گذشت 😀 تصمیم گرفتیم هفته ی بعدش که میشه امروز بریم با خانواده طرف سپیدان 💃😍 و تصمیم گرفتیم بریم شش پیر  خیلی خیلی بهمون خوش گذشت فقط بس که آب اونجا سرد بود نمیشد دست توش ببریم😂 وای سینا شما و عمو رحمان داخل آب شنا هم کردین🤭 الانم که دارم بهش فکر میکنم یخ میکنم😂 وای سینا اینجا خیس خیس بودی کامل تو آب شنا کردین با عمو رحمان 😲 وای که چه دلچسب بودنتون 😍 شما یعنی همه چیز برای من شما را با تمام قلبم دوست دارم و هرکاری انجام خواهم داد برای این که شما را خوشحال کنم😘😘😘😘  بودن شما زیبا...
4 شهريور 1401

تنگه تیزآب

سینا جان امروز از طرف کلاس مشاعره رفتیم اردو 🥰 بگو کجا؟ 😍 تنگه تیزآب 😍 سپیدان  مامان جون فاطمه هم باهامون بودن و حسابی خوش گذروندیم  🥰 خیلی خیلی جای باصفایی بود و کلی آب بازی کردیم 💝 عصر‌های مرداد را باید کنار شما نفس کشید چه در کافه‌های شهر چه در حیاط خانه، چه در کنار درختان سرسبز و صدای پرندگان سرمست... عصرهای مرداد را باید کنار شما نفس کشید بیخیال تمام دردسرها و مشکلات بیخیال تمام غم‌های گاه و بیگاه باید کنار شما بود و ثانیه‌ها را گره زد به تمام اتفاقات پر از خوشی و خوش‌عطر دنیا... عصر‌های مرداد را باید کنار شما نفس کشید و غرق شد در امواج مهربان نگاهتان و مست...
26 مرداد 1401

محرم 1401

پسر عزیزم نگم برات از محرم امسال خودت زودتر از همه میرفتی پیاده 😍 اونجا کمک میکردی موکت پهن میکردین 😍 شربت میدادی 😍😍😍 هر چی از ذوق و شوقت بگم کم گفتم ـ از اول روضه تا آخر سینه زنی داخل مجلس بودی و اصلا فکر بازی کردن نبودی 😢 عزاداریات قبول باشه جان مادر  الهی همیشه امام حسین یار و یاورت باشه 🙏🙏🙏🙏 بودنتون انقدر قشنگه که قربون هر لحظه بودنتون کنارم میرم 🥰😍😘 اینم شمع شام غریبانت🕯🕯🕯🕯 هر کس که حسینی است حقیرش مشمار در رتبه کبیر است صغیرش مشمار عنوان گدائی درش آقائی است آقاست گدای او فقیرش مشمار انشاالله همیشه همینطور حسینی بمونی جون دلم😘😘😘 ...
18 مرداد 1401

شیراز گردی

امروز با بچه های کلاس مشاعره قرار شیراز گردی داشتی و کلی خوش گذروندی 🥰 حافظیه، سعدی، حمام وکیل، ارگ کریم خان من و سامان و بابایی هم می تونستیم بیایم اما میدونستم دلت میخواد مستقل بری، رفتی و یه عالمه کیف کردی 😘😘😘😘😘😘😘 الهی همیشه لبات بخنده نور چشمانم 😍 پسرم, عزیزترینم وقتی که جایی می روی، یک چیزهایی را جا می گذاری که من نمی دانم با آنها چه کنم بوی تنت که همه جا را فراگرفته و من به دنبال صاحب آن می گردم لباسهایت را که کناری گذاشتی وسایلت را که یادت رفته سرجایشان بگذاری آثار شیطنتهایت را جای نشستن و خوابیدنت را حرفهای دلنشین ات را مهربانی هایت را و من و من نمی ...
4 مرداد 1401

یه شب عالی

یه شب عالی کنار مامان جون و آقا جون و عموها و عمه ریحانه در باغ جنت 😍😘 خوشبختی یعنی اینکه فامیلایی داشته باشی که نه تنها ازت بد نمیگن بلکه باعث سربلندی و افتخارت هم میشن و چقدر خوبه که ما شماها رو داریم. پسرم خدا رو شکر مشکلاتی که بقیه در مورد فامیلاشون دارن رو ما نداریم و دور و برمون پره از آدمایی که آگاه هستند، با درک و شعور هستند و میفهمند. امشب احساس کردم که غرق در خوشبختی ام. خدایا هزاران بار شکرت ...
27 تير 1401

خوشمزه ترین شیرینی

سینای من امروز یهویی گفتی مامان من برم بیرون و بیام  وقتی پرسیدم کجا  گفتی یه چیزی بخرم بخورم  کارت خودت و برداشتی و رفتی  وقتی برگشتی دیدم شیر عسل خریدی و پودر نارگیل😋  گفتی میخوام براتون شیرینی درست کنم  الهی قربون اون دستات برم که خوشمزه ترین شیرینی دنیا برای من و بایایی و داداشی شد😍😘 وقتی کنارم هستی تمام دردهایم را فراموش می‌کنم وقتی شادمانه می خندی و بـه یک دیگر عشق می ورزیم دنیا از ان من اسـت😍 حال کـه تو را دارم دیگر از خدای خود چه می‌خواهم دلبندم همیشه بخاطر  وجود نازنینت  خدا را شاکرم😘😘😘😘😘😘😘😘 ...
19 تير 1401

اولین قرار دوستانه

امروز برای بار اول با دوستات قرار گذاشتی و با هم به گیم کلاپ رفتید 🥰 پسرم روز به روز بزرگتر میشی و مستقل تر این روزها  خرید خونه رو خودت انجام میدی حتی اگر بگیم خسته میشی و سنگینه ناراحت میشی 🤭 کلاساتو خودت میری و نیازی نیست من یا باباامیر باهات باشیم  با اسنپ میری و برمیگردی 😍 هر کار واجبی که من و بابایی داشته باشیم بیرون از خونه سامان و پبشت میذاریم تو هم با جون و دل ازش مواظبت میکنی💗 برام حیاط میشوری، ظرف ها رو کمکم میشوری  و تمام کارهات با چند مدت پیش خیلی فرق کرده🏵💖🥀🌹 پسرم! این روزها لبریز از عشق و محبت هستم. تو با تمام وجود چیزی را طلب می‌کنی و من از ترس آسیب رسیدن به تو آن را...
8 تير 1401